کد مطلب:53275 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:218

آزادی و آزادگی در نظر امام علی











كلیه ی سیاستمداران و صاحبان قدرت معمولاً میان مردم ایجاد خفقان می نمایند تا آنها را تهدید به تسلیم وادارند. برای این منظور آنها بازداشتگاههایی آماده می كنند تا مخالفان را زندانی نمایند و هرگاه كسی بر عمل آنها اعتراض كند، به اتهام یاغیگری و مخالفت با سیستم تحت شكنجه قرار می گیرد. از این لحاظ كسی جرأت ندارد از حقوق از دست رفته ی خود یا اشخاص دیگر دفاع نماید.

اما پیغمبر اسلام (ص) مردم را (چون یك وظیفه) مأمور كرده است تا فرماندهان را پند و نصیحت داده تا چنانچه آنها از روی بی انصافی با مردم رفتار می كنند راه راست را به آنها نشان دهند.

او فرموده است: «ادای یك كلمه به حمایت از حق و عدالت نزد حاكم به اندازه ی جهاد در راه خدا پاداش دارد.»

مایه ی تعجب است كه چگونه پیغمبر اسلام در چهارده قرن پیش چنین اختیاری به مردم داده تا آنها بتوانند زمامداران را با دلیل وادار به موافقت نمایند.

ابوبكر اولین خلیفه ی اسلام به كرّات می گفت: «اگر من نسبت به خدا و پیغمبر نافرمان شدم حق ندارم بر شما فرمانروایی كنم و شما هم

[صفحه 183]

نبایستی از من اطاعت كنید.»

یك روز عمر خلیفه ی دوم، قریب به این مضمون، گفت: «اگر من راه كج و اشتباهی گرفتم شما بایستی مرا به راه راست هدایت كنید.»

یك عرب معمولی ایستاد و گفت: «هر آینه تو به راه كج افتادی ما هم تو را با این شمشیر كج به راه راست می آوریم.»

باز دفعه ی دیگر عمر گفت: «من خلیفه ی پیغمبر و ولی امر (اختیاردار) شما هستم و شما برای بسط و توسعه ی هدفِ اسلام باید از من اطاعت كنید.»

یكی از حاضران گفت: اگر تو به ما گفتی پیراهنت را از چه راهی به دست آورده ای، البته ما از تو اطاعت می كنیم» (آفرین بر این آزادی).

احتمالاً اساس دادخواست «از كجا آورده ای؟» در این زمان پایه گذاری شده است زیرا در زمان عمر هیچ كس جرأت نداشت به بیت المال مسلمین خیانت كند چون عمر زیاد شدت عمل نشان می داد.

اما امام علی (ع) مردم را آگاهی می داد و فكر آنها روشن می ساخت تا برای حقوق خود پافشاری كرده و در امور دولتی علاقه مندانه دخالت نمایند. بنابراین برای اینكه امتیازاتی به مردم بدهد، به مأموریتش دستور داد تا در مسجد جلو جمعیت وظایف حكمرانی خود را قرائت كنند تا مردم نسبت به وظایف آنها آشنا شوند، ضمناً وظایف مردم را نسبت به زمامدار برشمارد، در نتیجه استانداران جرأت نداشتند تا از قانون تخلف نمایند و در صورت تخلف استانداران، مردم می توانستند از اطاعت آنها امتناع ورزیده و شكایت خطاكار را به امام گزارش نمایند.

در زمان امام علی (ع) كسی حق نداشت كسانی را به زور استثمار كند، به فرماندهان چنین نوشت: «اگرچه روبیدن قنوات و پاك كردن رودخانه ها علت واقعی یك كشور آباد است اما مبادا شما كسی را

[صفحه 184]

برخلاف میلش به آن مجبور كنید.»

او خودش هرگز كسی را مجبور نكرد تا در لشكركشیها حتی در موقعیت های حساس به لشكر او ملحق گردد در صورتی كه آنها با او بیعت كرده بودند و اطاعت او بر آنها واجب بود.

وقتی كه فرماندار مدینه از جهت اینكه تعدادی از مسلمانان، مدینه را برای شام ترك كرده بودند تا به معاویه بپیوندند، از امام چاره جویی كرده بود، امام در جواب او نوشتند: «ناراحت مباش، اگر كسانی نمی خواهند تحت حكومت عدل من باقی بمانند، آنها را واگذار تا هر كجا می خواهند بروند.»

در روزهای اول خلافتش بعضی از دوستان نزدیك به علت اینكه دو صحابه پیغمبر، عبدالله پسر عمر و سعد پسر ابی وقاص بیعت نكردند، ناراحت بودند. او فرمود: «آنها آزاد هستند، مادامی كه فتنه ای بر علیه مردم برپا نكرده اند.»

او عقیده داشت كه یك انسان در فكر و تصمیم آزاد و مستقل است. بنابراین او در وصیت نامه اش به حضرت امام حسن (ع) مقاصد خود را فهمانده است: «باید درباره ی آنچه كه از آباء و اجدادت به تو رسیده مورد تحقیق و دقت قرار دهی و سپس از خدا درخواست نمایی كه به شك و تردید نیفتی.»

در اسلام یك قاعده ی كلی وجود دارد كه مؤمنین بایستی بر علیه ظلم و بی عدالتی مبارزه نمایند، همان طور كه قرآن می گوید: «كسانی كه ستم دیده اند اجازه دارند مبارزه (برای گرفتن حق خود) نمایند و خدا به نصرت دادن آنها تواناست (سوره ی 22، آیه ی 39).»

امام علی (ع) همچنان به مردم جرأت می داد تا با زور حق خود را گرفته و تا آنجا كه می توانند برای حقوق حقه ی خود پافشاری كنند. به عقیده ی او كسی نباید بی عدالتی را تحمل كند، بنابراین او گفته است: «دشمن

[صفحه 185]

ظالم و پشتیبان مظلوم باشید.»

اصولاً ستمگر می خواهد تصمیم شخصی اش (غرض خود) را قانونی معرفی كند و با نفوذ ناروا و غیرمشروع می خواهد زمینه ی تجاوز و تعدی را فراهم نماید.

امروزه كشورهای استعمارگر برای تأمین منافع غیرقانونی خود به ملتهای عقب افتاده فشار غیرانسانی وارد می كنند و با تاراج كردن منابع ثروت و علمی، آنها را گدا و فقیر نگه می دارند.

متأسفانه آنها به دروغ خود را مدعیان آزادی و وكیل مدافع حقوق بشر معرفی می نمایند.

امام علی هرگز به والیان و فرمانداران فرصت نمی داد تا از قدرت خود برای تجاوز به حقوق مردم استفاده نمایند زیرا انسان از هر جهت مورد احترام او بود.

او به مأمورین مالیات چنین دستور می داد: «هرگز میان كشت زار مردم راه نروید. در این صورت كوشش آنها را بی ثمر ساخته، آنها را دلسرد و مأیوس می نماید. بیشتر از آنچه كه خدا مقرر داشته از آنها مگیرید. وقتی كه شما وارد دهكده ای می شوید به مكان تقسیم آب درآیید نه اینكه جلو منزل و كاشانه آنها بروید. قبل از هر چیز به ایشان سلام گویید و با مهربانی به آنها چنین بگویید، ای بندگان خدا دوست و خلیفه ی خدا ما را به سوی شما فرستاده است تا سهم خدا را (زكات و صدقات) از دارایی شما جمع آوری كنیم، هرگاه جواب منفی باشد مبادا بر آنها سخت بگیرید و درخواست خود را نیز تكرار نكنید ولی چنانچه جواب مساعد بود و می خواهند كه غلات را تقسیم كنند، بگذارید آن قسمت كه سهم خود را كنار گذاشته اند همان را بردارند. مبادا بدون اجازه آنها بر گله ها و شتران آنها وارد شوید

[صفحه 186]

و مبادا هیچ مسلمانی را تشر زده و تهدید نمایید.»

او در دستخط دیگرش به عاملان مالیات می نویسد: «این حكم و دستور من است كه چه پنهان و چه آشكار از خدا بترسید (از گناهان دوری كنید)، جائی كه هیچ كس جز او حضور ندارد و جز او نظاره نمی كند.

باز من شما را سفارش می كنم هر طور كه خدا را آشكار اطاعت می كنید، همان طور هم در پنهانی انجام دهید. شما نبایستی مردم را آزار رسانید و نبایستی نسبت به آنها خشن باشید و به علت برتری پُست و مقامتان نبایستی از آنها رو بگردانید زیرا آنها برادران ایمانی شما هستند و جبران كمبود مالیاتها بستگی به كمك و كوشش آنها دارد.

البته شما در این زكات سهمی دارید و فقرا و ناتوانها هم سهام دار دیگر هستند. ما حقوق شما را ادا خواهیم كرد و شما هم نظر آنها را تأمین كنید.»

او همیشه حقوق مردم را از هر حیث، بزرگ یا كوچك، پنهان یا آشكار مطالبه و در رعایت عدل و انصاف بسیار جدّی بود.

امام علی (ع) به یكی از مأمورینش نوشت: «به مردم مگو تو آقا و مافوق آنها هستی و آنها بایستی از تو فرمانبرداری كنند. آن قلب تو را خراب و ایمانت را در دین ضعیف می كند و علاوه بر اینها هرج و مرج و اغتشاش در كشور ایجاد می شود.»

او خودش در امور كشور جزئی و كلی نظارت داشت، به طوری كه هیچ كس نمی توانست به حقوق مردم تجاوز كند. به او گزارش شد كه یك فرماندار ناحیه ای از خزانه ی ملی سوءاستفاده و اختلاس نموده است، امام به او نوشتند: «خوبی پدر تو مرا فریب داد كه درباره ی تو فكر كنم كه از روش او پیروی می كنی و قدم در راه او خواهی گذاشت، اما طبق آنچه كه

[صفحه 187]

به من گزارش شده تو از هوای نفس خود پیروی كرده و با دین قطع رابطه نموده ای تا به اقوام و خویشانت خوبی كنی. تو با خراب كردن آخرت دنیای خود را ساخته ای (فرمایشات امام مطابق است با این آیه ی قرآن كه می گوید": هر كه طغیان كرده و زندگی دنیا را ترجیح داده، جهنّم جایگاه اوست (سوره ی النازعات، آیات 38 و37 و 39 ".)

مردی مثل تو برای هیچ كاری خوب نیست، نه می تواند راههای خسارت و ضرر را مسدود كند و نه ارزش دارد كه به او ارتقاء مقام داده شود و اطمینانی هم به او نیست كه اختلاس نكند... به محض اینكه نامه ی من به تو برسد به سوی من آی اگر خدا بخواهد.»

او باز در یكی از خطبه هایش می فرماید: «به خدا قسم من ترجیح می دهم كه همه شب را بیدار بر روی خار سعدان (یك نوع خار سرتیز و جانكاه و سوزآور) كشیده شوم یا با زنجیر به طرف شكنجه گر عذاب دهنده برده شوم، از اینكه خدا و پیغمبر را در روز قیامت ملاقات كنم در حالی كه ستمگر و متجاوز به حقوق كسی باشم یا چیزی از زر و زیور دنیا را غصب كرده باشم.»

او در وصیّت نامه اش به پسرش امام حسن (ع) نوشت: «ای پسر من تو خودت را در رفتار بین خودت و دیگران قاضی قرار بده، برای دیگران آن را دوست دار كه خودت دوست می داری و آنچه را كه برای خودت بد می دانی برای دیگران هم بد بدان، ستم مكن همچنان كه نمی خواهی ستم كرده شوی و به دیگران خوبی كن همان طور كه می خواهی به تو خوبی نمایند، به بدی خود توجّه كن قبل از اینكه بدی دیگران را ملاحظه كنی (قبل از اینكه عیب دیگران را ببینی، عیب خودت را در نظر گیر). با مردم همان طور رفتار كن كه می خواهی با تو رفتار كنند، راجع به آن مسأله كه خوب نمی دانی حرف نزن و به دیگران آنچه كه می خواهی به تو نگویند چیزی مگوی.»

[صفحه 188]

در حال حاضر، هشتمین اجلاس سران كشورهای اسلامی قرار است در تهران با ریاست جناب آقای خاتمی رئیس جمهور ایران تشكیل گردد تا راه حل مسائل مشكل و امور پیچیده و بغرنج مسلمانان را در سراسر دنیا پیدا كنند. مهمتر از همه ظلم و تعدّی صهیونیستها بر فلسطین و همچنین جنگ داخلی افغانستان و سایر زحمتها و سختیهایی كه میان كشورهای اسلامی رخ داده است بررسی نمایند.

امام علی (ع) به مسلمانان نظراتی ارائه نموده در زمینه ی حكومت و رفتار با طبقات مختلف جامعه چون سپاهیان، صنعتگران، كشاورزان، بازرگانان، پیشه وران و طبقه ی فقرا و همچنین راهنماییهای اساسی در اداره ی امور كشور كه تقریباً تمام جنبه های اصلی را دربردارد مثل دادگاهها و ادارات خدماتی و مالیاتی و امور دفتری و غیره.

آنها نه تنها برای اولیاء امور مفید هستند بلكه به آسانی در رسیدگی مسائل و موقعیتهای مختلف سودمند می باشند.

به مقداری از آنها قبلاً اشاره شد اما مشهورترین نامه ی او به مالك اشتر فرماندار مصر دربرگیرنده ی زیباییهای فراوان و تمام موضوعات فوق الذكر می باشد.

آن نامه این چنین شروع می شود:

به نام خدای بخشنده ی مهربان، این است آنچه كه بنده ی خدا علی امبرالمؤمنین در عهدنامه اش به مالك اشتر دستور داده است و او را فرماندار مصر نمود تا مالیات و صدقات آنجا را جمع آوری نموده با دشمنانش مبارزه كند تا امور مردم مرتب شود (سر و سامان گیرد) و شهرهای آن حوزه را آباد نماید.

به او دستور داده می شود تا از خدا بترسد (گناه نكند) و در عبادت كوشا و آنچه كه خدا در قرآن دستور داده، چه واجب و چه مستحب، به

[صفحه 189]

عمل آورد. آن واجبات و مستحباتی كه هیچ كس به سعادت نمی رسد مگر اینكه آنها را انجام دهد و بدبخت و شقی نمی شود مگر كسی كه با آنها مخالفت و غفلت نماید.

آن وظیفه ی اوست كه خدا را با قلب و دست و زبان قبول كند (كمك به مخلوقات خدا نماید)، زیرا خدا ضامن شده است كسی كه او را كمك و پشتیبانی كند، خدا هم او را كمك و حمایت نماید. همچنان به او دستور داده می شود خواهشهای نفسانی را جلو راه خود بردارد و موقعی كه آن خواهشها طغیان می كنند خاموش سازد زیرا خواهشها و آرزوها راهنما به سوی شرارت و بدی هستند مگر آنكه خدا حفظ كند.

«ای مالك من تو را به سرزمینی می فرستم، جایی كه در گذشته هر دو حكومت عدل و ظلم را تجربه كرده است. مردم با كنجكاوی در رفتار تو نظاره می كنند همان طور كه تو هم با كنجكاوی اعمال گذشتگان را نظاره می كنی و همان طور كه تو درباره ی آنها صحبت كرده ای مردم هم درباره ی تو صحبت خواهند كرد.

در حقیقت مردان متقی با آن اعتبار و آبرویی كه خداوند به وسیله ی زبان مردم منتشر كرده است شناخته می شوند. بنابراین غنی ترین دریافت تو بایستی مجموعه اعمال نیك باشد. پس آرزوی خود را تحت نظارت قرار بده و از آنچه كه نهی شده ای اجتناب نمای، با پرهیز و دوری از گناه به تنهایی تو می توانی تشخیص دهی بین آنچه كه خوب است برای آرزوها و آنچه كه بد است.

دلت را از دوستی با رعایا و مهر و محبت با آنها وسعت ده و چون حیوانات وحشی كه با پاره كردن و خوردن راضی می شوند بالای سر آنها قرار مگیر.

آنها (رعایا) دو دسته هستند یا برادر دینی تو یا هم نوع تو در

[صفحه 190]

خلقت، آنها ممكن است خطایی بكنند و یا اشتباهی از آنها سرزند و همچنان ممكن است كار غلطی را عمداً یا غیرعمد انجام دهند ولكن تو آنها را عفو كن چنانچه بخواهی خدا تو را عفو نماید. همان طور كه تو مافوق آنها هستی امام هم مافوق توست و خدا بر تو و آن كس كه تو را معین كرده است بالاتر است. برای اینكه تو مواظبت كنی آنها را كه زیردست تو هستند و خدا تو را به وسیله ی آنها امتحان می كند و سپس تو برای آنچه انجام می دهی خدا درباره ی تو داوری خواهد كرد.

با خدا مخالفت مكن زیرا تو نه می توانی در برابر قدرتش مقاومت كنی و نه می توانی از لطف و بخشش بی نیاز باشی.»

«ای مالك، مبادا از عفوی كه نمودی پشیمان شوی و یا كیفری كه نمودی شاد باشی، كاری را از روی شتاب در هنگام غضب انجام مده، اگر بتوانی خشم خود را فروخوری (سپس انجام بده).»

«به مردم مگوی كه من رئیس و آقای شما هستم و بایستی هر وقت فرمان می دهم اطاعت كنید زیرا آن قلب را تاریك و ایمان را سست و در كشور ایجاد هرج و مرج می نماید. تو در حال حاضر در مقام قدرت هستی، مواظب باش آن تكبر و خودبینی در تو بوجود نیاورد، به بزرگی سلطنت خدا بنگر و عظمت پادشاهی او را بر همه ی آن چیزها كه تو مطلقاً نمی توانی آن چیزها را ببینی در نظر داشته باش.

این موجب ناپدید شدن غرور و خودخواهی تو می گردد و تندخویی تو را فرو می كشد و آن عقل و خردی كه از دست داده بودی به تو پس می دهد.

[صفحه 191]

آگاه باش كه تو خودت را با خدا مقایسه نكنی و در قدرت، خود را شبیه او نسازی زیرا خداوند هر متكبری را از میان برمی دارد و هر مستبد و خودخواه را پست می نماید.»

«درباره ی خدا به عدالت رفتار كن (بدین معنا كه با مردم به عدالت رفتار كن) و رعایت حقوق مردم را بنمای و درست با اقوام و خویشان و آن رعایا كه برادران دینی تو هستند به عدل و داد رفتار كن (خویشی و آشنایی را كنار بگذار، با امور و كارهای مردم با مساوات رفتار كن و قانون را بین آنها یكسان و یكنواخت در دست اجرا گذار). اگر این كار نكنی خدا با تو دشمن خواهد شد و وقتی كه خدا دشمن كسی شود بهانه ی او را از میان برداشته و در حالت جنگ با خدا قرار می گیرد تا اینكه از ستم و بدرفتاری دست بكشد.

برای ضایع كردن (دگرگون كردن) نعمتهای خدا و شتاب در كیفر و مكافات خدا هیچ چیز مؤثرتر از ادامه ی ظلم و ستم نیست زیرا خداوند دعای مظلوم را دیر یا زود می شنود و در كمین ظالم می نشیند، تو بایستی منتهای كوشش خود را در عدالت كردن بین مردم به كار بری و با آنها به طور یكنواخت رفتار نمایی زیرا نارضایتی توده مردم رضایت چند نفر به خصوصی را جریحه دار می كند اما نارضایتی یك عده كم در برابر رضایت اكثریت محو و ناپدید می شود.»

«به خاطر داشته باش، در زمان صلح انتظار آن چند نفرِ به خصوص (اعیان و اشراف) خیلی بیشتر از توده مردم است و آنها معمولاً در لحظات سختی كوتاه می آیند و در پریشانی و بدبختی كمتر سودمند هستند، آنها بیشتر از هرچه حق دارند مطالبه می كنند و از عدالت كردن ناراضی هستند. در موقعی كه به آنها محبت و لطفی كرده شود قدرشناسی ننموده و در برابر اتفاقات سهمگین ناشكیبایی می كنند.

[صفحه 192]

برعكس توده مردم ستون دین و حامی و پشتیبان اسلام هستند و هر وقت موقع مقتضی باشد بر ضد دشمن مبارزه می كنند. بنابراین تكیه گاه تو باید توده مردم باشد و میل و رغبت تو باید به طرف آنها كشیده شود (تو باید آنها را راضی و خشنود نمایی زیرا آنها وسیله ایمنی از حمله ی دشمن هستند)».

«به خاطر داشته باش بیگانه ترین و در عین حال بدترین شخص بین رعایا كسی است كه به دقت به كوتاهی و سستی دیگران نگاه می كند (از دیگران عیب جویی می كند). در صورتی كه مردم در قصور و كوتاهی مصون نیستند. آن وظیفه حاكم است كه آن عیبها را پنهان دارد و آنچه كه پنهان و سری است آشكار نكند.

آن بر تو واجب است عیبهایی كه آفتابی شده اصلاح نمائی. خداوند پاسدار و نگهبان همه ی آن چیزهایی است كه از تو پنهان می ماند و آنها را از دید رعیت نیز پنهان خواهد كرد.»

«خدا آن عیب و تقصیری كه تو می خواهی از رعیت پنهان بماند می پوشاند.»

«گره های كینه و دشمنی را در رعیت باز كن و تو خودت را از هرگونه انتقامی برحذر دار از آنچه كه سخن چین می گوید و برای تو روشن نیست غفلت كن. برای اینكه سخن چین یك نفر فریب كار است، اگرچه در لباس دوست درآید، هیچ گاه با آدم خسیس و بخیل مشورت مكن زیرا او تو را از اینكه با سخاوت باشی بازمی دارد و تو را به فقر و ناداری می ترساند و همچنین با یك شخص ترسو مشورت منمای زیرا او تو را در انجام امور كشور سست می كند و نه با شخص طماع كه او ممكن است حرص و طمع را در تو تلقین كند و تو را به یك آدم ستمگر و ظالم

[صفحه 193]

تبدیل نماید (او راههای غیرقانونی جمع آوری پول را به تو نشان می دهد). اگرچه بخل و ترس و طمع به دلایلی صفات گوناگونی هستند اما آنها مرد را از اعتماد و توكل به خدا خارج می سازند.

بدترین مشاور برای تو كسانی هستند كه به عنوان مشاور به حاكمان ستمگر و بدجنس قبل از تو خدمت كرده اند و در جنایتهای آنها سهیم هستند از این رو آنها نبایستی مأمورین عالی رتبه تو باشند، زیرا آنها همدست با گناهكاران و ستمگران بوده اند. تو می توانی كسانی بین مردم با همان نفوذ و تصور مثل آنها پیدا كنی، نه مثل آنها در گنهكاری و بدی و شرارت، آنها كه هرگز به ستمگر كمك نكرده اند و نه خیانتكار در جرم و خیانت آنها (شریك جرم ستمگران نبوده اند آنها به تو كمترین دردسر و بهترین پشتیبانی را می دهند. آنها با تو دوست و با دشمن تو بیگانه خواهند بود).

فقط این گونه مردان را برای ملازمت و همراهی انتخاب كن، هم در امور شخصی و هم در امور عمومی، آنها كه آشكارا صحبت می كنند (صراحت لهجه دارند) سودمندترند كه رفیق و مشاور تو باشند. آنها كه تو را در كارهایی كه خدا دوست ندارد، بندگانش انجام دهند تو را تشویق نمی كنند اگرچه آن كارها مطابق میل تو باشد.»

«مردم خداترس و نیكوكار را به خود نزدیك كن و به آنها كم كم آموزش ده كه چاپلوسی نكنند و برای هر كار نیكی كه ممكن است انجام نداده باشی تو را تحسین ننمایند، زیرا تحسین و تمجید بی جا تكبر به بار می آورد و مرد را به سوی خودخواهی می كشاند. تو بایستی نیكوكار را با بدكار و شریر تشخیص دهی و با آنها مثل هم رفتار نكنی. این عمل مرد خوب را از كار خوب باز می دارد و بدكار را به كار زشت تحریك می كند.

[صفحه 194]

تو باید هركس را به فراخور حالش پاداش دهی.»

«تو باید بدانی برای ایجاد اعتماد متقابل و حسن نیّت بین حاكم و رعیت هیچ چیز بهتر از احسان و نیكویی به آنها نیست و همچنین هیچ چیز بهتر از سبك كردن هزینه ی زندگی آنها و اجتناب از زحمت و دردسر دادن آنها نیست زیرا به این رضامندی و خشنودی آنها تو را از نگرانیها نجات می دهد و احسان تو با اعتماد آنها به تو پس داده می شود (حسن نیت آنها با تو تلافی احسان تو است به آنها).

مسلماً مناسبترین شخص برای حُسن ظن تو كسی است كه به او رفتار خوب نشده و كسی كه سختیها را تجربه كرده است (بی نوایان و رنج كشیده ها به نیكویی و مهربانی تو امیدوار شوند).»

رسوم و عادات قدیم را نقض مكن كه توسط مردم پیشین برقرار گردیده و موجب دوستی و یگانگی میان آنها شده و آن كارهایی كه به عادات پسندیده لطمه وارد می آورد دایر مكن زیرا آن كسانی كه آن روشها را پایه گذاری نموده اند، پاداش خود را گرفته اند اما بار مسؤولیت شكستن آن عادات بر دوش تو است.

«به منظور تثبیت پیشرفت و ترقّی آن ناحیه، تو بایستی پیوسته مشورت با دانشمندان و بحث با خردمندان را ادامه دهی تا اینكه تو مداومت كنی با انچه كه مردم قدیم بر روی زمین برقرار كرده اند. (از فكر ثاقب و مؤثر آنها بهره برداری كن زیرا آنها تاریخ حوادث گذشته را می دانند و از تكرار اتفاقات مخرب و ویران كننده جلوگیری می كنند.)»

[صفحه 195]

بدانكه مردم شامل طبقات گوناگون هستند و با كمك به یكدیگر كشور را ترقی می دهند، بنابراین هیچ طبقه ای نمی تواند مستقل از دیگری از عهده ی كار برآید. یك گروه از آنها سپاه است كه متشكل از سربازان خداست. بعد منشیان و دفترداران از مردم معمولی و مدیران، سپس قوه ی قضائیه و خراج بگیران از مسلمانان و غیرمسلمانان تحت پناه اسلام و میان آنها بازرگانان و پیشه وران و بالاخره فقرا و تهیدستان.

برخی از حقوق هر دسته، در قرآن توسط خدا شرح داده شده است و همچنین از احادیث و روایاتی كه از پیغمبر اكرم (ص) راجع به وظایف و فرضیات هر دسته وارد شده و نزد ما نگهداری می شوند.

سپاه، به لطف پرودگار، قلعه رعیت و زیور فرماندهان و قدرت دین و وسیله ی ایمنی از دشمن و آسودگی خاطر است.

پایداری سپاه موكول است به آنچه كه خدا در مالیات معین كرده است و این، هم نیروی سپاه را جلو دشمن به اثبات می رساند و هم با آن رفع احتیاج می كنند.

این دو طبقه (سپاه و ساكنین داخلی) نیازمند به همكاری سایر طبقات مثل قضات و مأمورین اجرا و كارمندان كشوری می باشند كه درباره ی قراردادها داوری می كنند و مالیاتهای را جمع آوری می نمایند و آنها كه به امور خصوصی و عمومی مربوط می شوند و برای این طبقات ثبات و دوامی نیست، جز با تشریك مساعی بازرگانان و صنعتگران كه احتیاجات و لوازم مورد نیاز آنها و مردم را فراهم می كنند و بازارها را اداره كرده مقدار مالیاتها را اضافه می نمایند زیرا آنها در سمت و وضعیت بهتری هستند تا تعهدات اجتماعی را ایفاء نمایند (ادا كنند).

سپس طبقات فقرأ و بینوایان هستند كه واجب است سایر طبقات

[صفحه 196]

آنها را تقویت و حمایت نمایند و هر یك از آنها به نام خدا در معاش و وسایل زندگی از بیت المال سهم دارند و هر یك از آنها بر حاكم حق دارد تا به وضع زندگی او سر و صورت داده شود، هیچ حاكم و فرمانروایی بدون درخواست كمك از خدا نمی تواند از عهده ی این وظایف برآید و خودش را به عدالت كردن عادت داده و به خاطر آن بردبار باشد.»

فرمانده سپاهت را كسانی قرار بده كه به عقیده ی تو با ایمان ترین اشخاص به خدا و پیغمبر و خلیفه خود باشند، خوش قلب ترین آنها، صبورترین آنها كه زود به خشم نیاید، اینها كسی را كه خطا كند عفو می نمایند و نسبت به ضعفا مهربان و نسبت به بیگانه سخت و خشن می باشند، به طوری كه شدت عمل، آنها را به خشم نمی آورد و نرمی و مهربانی، از آنها جلوگیری نمی كند (تا وظیفه ی خود را انجام ندهند).»

با خانواده های بزرگان و اعیان كه پاكدامن و عفیف و در زمان گذشته سرافراز بوده اند تماس نزدیك داشته باش و سپس با مردان باجرأت، شجاع، باسخاوت و نیكوكار (تماس داشته باش)، زیرا چنین مردمانی افتخار مسلمانان هستند و برای فرماندهی نیز مناسب می باشند و چنان فرماندهاانی كانون بزرگی و سرچشمه های محسنات و نیكویی هستند.

همان طور كه پدر و مادرها نسبت به بچه هایشان مواظبت دارند، با دلسوزی در مسائل آنها دقت كن. تو نبایستی برای هر كار نیكی كه برای قوی تر شدن آنها انجام داده ای آن را بزرگ شماری و همچنین تو نباید به اندك مهربانی كه درباره ی آنها كرده ای آن را بزرگ شماری چه بسا همان محبت اندك نسبت به مردم میان آنها حس ظن درباره ی تو ایجاد كند و تو باید خوبی و مهربانی را ادامه دهی ولو اندك باشد زیرا احسان و التفاتات كمِ تو نسبت به آنها ممكن است به حال آنها سودمندتر باشد. از كارهای

[صفحه 197]

نیك و بزرگ، تو چاره ای نداری كه حاجتهای آنها را برآوری و كارهای مفید آنها را تحسین كنی.

تو باید كسی را جهت فرماندهی سپاه انتخاب كنی كه به سپاه از جان و دل بذل مساعی نماید و با پرداخت پول به خانواده سپاهیان، وقتی كه از شهر و كاشانه خود دور هستند كوتاهی مكن زیرا در این صورت آنها ناراحتیها را فراموش می كنند و جز یك هدف كه مبارزه با دشمن است، چیزهای دیگر را فراموش خواهند كرد.

با سپاهیانت كار به مهربانی انجام ده تا دلهای آنها به دوستی و مهر تو برگردد.

در حقیقت پسندیده ترین چیز برای مدیران و رؤسا برقراری عدل در كشور و اظهار محبت به سرباز است.

تو بایستی هر كار برجسته ای كه یكی انجام می دهد تشكر و قدردانی كنی و آن كار برجسته را از كسی به شخص دیگری نسبت ندهی و در پاداش مناسب برای آن كار كوتاهی نكنی. تو نباید كار كوچك یك شخص عالی رتبه را بزرگ شماری و كار یك نفر معمولی را كه هر چه بزرگ باشد كوچك پنداری.

به خدا و پیغمبرش پناه بر تا موقعی كه مسائلی تو را گیج و متحیر می سازند و پیش تو مبهم جلوه می كنند و ندانی كه چه باید بكنی تو را راهنمایی نمایند. دستور و حكم خداست خطاب به آنها كه می خواهند راهنمایی شوند به طوری كه قرآن می گوید: «شما كه ایمان دارید خدا را فرمان برید و پیغمبر و آنها كه امور شما در دست آنهاست و چون در چیزی اختلاف گردید اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید آن را به خدا و پیغمبر ارجاع

[صفحه 198]

نمایید» (ولی امر شما همان ولایتی است كه پیغمبر (ص) در غدیرخم به امام علی (ع) تحویل دادند) (سوره ی نساء، آیه ی 58).

رجوع به خدا یعنی طبق آنچه كه او در قرآن گفته است عمل كنید و رجوع به پیغمبر یعنی پیروی از اخلاق و احادیث پذیرفته شده از طرف او كه در آنها اختلافی نیست. برای رفع اختلاف بین مردم رجوع به آن كسی كه به عقیده ی تو از برجسته ترین فرد میان مردم باشد قاضی را انتخاب كن. او به علت كارهای زیادی كه به او ارجاع می شود نبایستی بیچاره شود.

منازعه كنندگان (آنها كه با هم اختلاف دارند) نتوانند عقیده ی خود را بر قاضی تحمیل كنند و او نبایستی در هر مطلب و مقصود ناحق (خلاف قانون) اصرار نماید قاضی نباید به حقیقتی كه توسط مردم پذیرفته شده و متوجه آن حقیقت شده اند لجاجت نماید، او نباید طمع كار باشد و نباید راجع به موضوعی كه عمیقاً درباره ی آن فكر نكرده و با مختصر فهم و ادراكی، فوراً تصمیم بگیرد. او باید آگاه ترین فرد میان مردم باشد تا محلهای شك را خوب بسنجد و سپس عمل نماید.

او بایستی در دلایل و براهین خیلی دقیق و در رسیدگی به مطالب صبورترین و مصمم ترین شخص در موقع رأی دادن باشد.

ستایش و تعریف او را مغرور و متكبر نسازد و خودبینی او را وادار نكند تا متمایل به طرفی شود.

این طور اشخاص اندك هستند تو باید قضاوتهای آنها را رسیدگی كنی و پول كافی به آنها پرداخت نمایی تا راحت زندگی كنند. در این صورت راه عذرشان بسته شده و فرصتی باقی نمی ماند تا برای رفع احتیاجات خویش به دیگران مراجعه نمایند.

در بارگاه خود مقامی بس بالا به او بده تا هیچ كس از اطرافیانت نتواند از او خواهشی كند، به طوری كه او از آرزوها و امیال دیگران سالم

[صفحه 199]

و محفوظ بماند تا نسبت به او طمع كار نشوند.

تو بایستی بر روی این موضوع نظارت بسیار دقیق داشته باشی زیرا این دین قبلاً (در زمان عثمان) در دست مردم شریر و بدكاری كه طبق هوی و هوس در مقاصد دنیایی بدخواهانه عمل می كرده اند اسیر بوده است.

«ای مالك تا به حال به تو مشورت دادم تا بهترین اشخاص را در گروه اشراف اشخاصی دلاور و دیندار برای سپاه و هیأت داوران انتخاب نمایی، اكنون همان سفارشات را درباره ی استخدام مأمورین اجرا (كارگزاران داخلی) به تو می نمایم.

بنابراین در امور كارگزارانت مبادا قبل از امتحان یا با طرفداری و حمایت بی جهت سمت و منصبی به آنها واگذار كنی زیرا این دو حالت، شاخه های ظلم و خیانت هستند. میان مردم كسانی كه با تجربه و محجوب و نیكخواه و بانی خیر از خانواده های پارسا و دیندار كه سابقه در اسلام دارند انتخاب كن. این چنین مردم خوش خلق تر و شخصیت و شرف آنها پایدارتر و قصد طمع كاری آنها به علت اعتبار و اصالت خانوادگی كمتر است معاش آنها را فراوان از طریق حقوق (روزانه یا ماهیانه) فراهم كن زیرا این عمل آنها را قادر می سازد تا صحیح و راحت زندگی كنند. در این حالت آنها چشم طمع بر آنچه كه در حفاظت آنهاست ندارند و هر آینه آنها از فرمان تو سرپیچی نموده و یا در وجوه احتیاطی دیگران سوء استفاده نمایند. آن دلیلی است بر علیه آنها (تا از كار بركنار شوند).

تو همچنین بایستی كارهای آنها را رسیدگی و بازرسانی بر آنها بگماری.

جاسوسان بایستی راستگو و وفادار باشند زیرا گماردن جاسوس ایشان را امین و قابل اعتماد و نسبت به مردم مهربان می سازد.

[صفحه 200]

سپس تو باید نسبت به معاونانت دقیق باشی اگر تو مطلع شدی یكی از آنها دستش را برای سؤاستفاده و اختلاس در اموال عمومی دراز كرده و این تقصیر از طرف بازرسان شخصی ات تأیید شد، از این بابت تنبیه بدنی را بر روی او اجرا كن و هر مبلغ كه اختلاس كرده است پس بگیر و به خزانه ی ملّی مسترد نمای.

سپس به امور مالی بپرداز و به مسائل مالیات نیز مواظبت كن. آنها كه خودشان را در جمع آوری مالیات مشغول كرده اند، بایستی در زندگی راحت به سر برند. زیرا شغل آنها وابسته به كار و فعالیت دیگران است و دیگران نمی توانند بدون آنها در آسایش باشند، چون تمام ملت نان خور مالیات و كارگزارانش هستند.»

«تو همچنین بایستی به كشاورزی بیشتر از جمع آوری مالیات اهمیت دهی، زیرا كسی كه درصدد اخذ مالیات بدون در نظر گرفتن وضعیت كشاورزی باشد كشور را خراب و مردم را نابود می سازد و حكومت او اگر مردم از زیادی مالیات و ناراحتیهای حاصل از كمبود آب و یا تغییر شرایط زمین به واسطه ی خشكسالی شكایت كنند جز اندكی دوام ندارد.

تو باید مالیات را تا آن اندازه تخفیف دهی تا شرایط زندگی آنها را بهتر سازی.

تو نباید هر تخفیفی را از روی بی میلی بدهی. تو برای پیشرفت و ترقی آنها تخفیف قائل شو زیرا آنچه كه تو در این راه صرف كنی، آنها در عوض، آبادی كشور را به تو پس می دهند. علاوه بر اینها تو به علت عدالت كردن میان مردم مورد ستایش آنها قرار می گیری، در نتیجه مردم به تو اطمینان خواهند كرد تا به آنها پشت گرم باشی و تو از این راه وسیله ای ایمنی برای خودت درست خواهی كرد. سپس آنها مسائل

[صفحه 201]

دشواری كه از لحاظ وظیفه ی خودشان مأمورند رفع نمایند انجام خواهند داد زیرا اصلاح و ترقّی ارزش دارد كه آنچه بر آن تحمیل می شود تحمل نماید.

خرابی زمین به فقر و بی چیزی كشاورز بستگی دارد ، هنگامی كه كشاورز فقیر می شود و موقعی كه كارگزاران مالیات تصمیم می گیرند كه فقط پول جمع كنند و اندك امیدی دارند تا در سِمَت خود باقی بمانند و موقعی كه موارد اخطار را كم توجّه می كنند، اینها همه موجب خرابی زمین می گردد.

سپس به نویسندگان و منشیان مواظبت كن و بهترین آنها را متصدی امور خود گردان. نامه های محرمانه كه شامل خطمشی و نقشه های حكومت است به كسی واگذار كن كه دارای سیرتی عالی است و به واسطه ی پُست و مقام تكبر نكند و جرأت نداشته باشد در انظار عموم بر علیه تو ایستادگی كند. او نباید در ارسال مكاتبات و ابلاغیه ها غفلت نماید و از طرف تو پاسخ ها را در موضوع درآمدها و هزینه ها سریعاً ارسال دارد.

او نباید از طرف تو با مملكت دیگری مشغول عقد پیمانی گردد كه غرامت بردار باشد (در صورتی كه از عهده ی انجام پیمان برنیامدی مجبور به پرداخت غرامت نگردی) و همچنین او نبایستی در لغو قراردادی كه زیان آور است كوتاهی كند. او باید ارزش شأن و مقام خودش را بشناسد زیرا نادان بودن به احوال شخصی خود بیشتر به علت بیخبری از شأن و مقام دیگران است.

سپس تو باید دقت كنی تا آنها را صرفاً از روی آگاهی و دانشی كه دارند انتخاب نمایی و یا با حُسن ظن خودت به آنها اعتماد كنی زیرا بعضی از مردم به دروغ خودشان را خیرخواه و قابل اطمینان وانمود می كنند

[صفحه 202]

اما تو بایستی آنها را محك بزنی (امتحان بكنی) كه چگونه با نیكان قبل از تو رفتار كرده اند.

تو جهت امور اداری كسی را باید معین كنی كه بین مردم خوشنام و مشهورترین شخص در اطمینان و اعتماد باشد. این عمل نشان می دهد كه تو فرمانبردار خدا و امام خود می باشی.

در هر قسمت از كارهایت یك نفر مسؤول متدین قرار بده، چنان كسی كه كارهای سنگین و زیاد، او را از پا درنمی آورد و از هجوم كار، گیج و سرگردان نمی شود.

هر آینه تو تقصیر و كوتاهی منشیان را نادیده بگیری، تو در برابر آن از طرف خدا بازخواست خواهی شد.

اكنون من تو را درباره ی بازرگانان و صنعتگران سفارش می كنم كه با مشورتهای خردمندانه امور آنها را چاره سازی كنی (حاجت آنها را برآوری).

تعدادی از بازرگانان در شهرها ساكنند و بعضی خودشان را به زحمت انداخته تا كالاها و مواد مورد احتیاج را از دور و نزدیك، از بیابانها و كوهستانها، بر روی دریاها و جنگلها از جاهایی كه كمتر كسی می تواند یا جرأت می كند كه به آنجاها برود فراهم می نمایند.

بازرگانی و صنعت منابع درآمد كشور هستند و طبیعتاً مقدار مالیات كشور را زیاد می كنند.

آنها مردمی صلح دوست هستند و هیچ آشوب و مزاحمتی از آنها امید نمی رود (سرنمی زند). بنابراین هیچ ترسی از طغیان و خیانت آنها وجود ندارد. شرایط و چگونگی كارهای آنها را مواظبت و رسیدگی كن. از طرف دیگر به خاطر داشته باش تعدادی از آنها بسیار حریص و

[صفحه 203]

خسیس و پست هستند و برای اینكه سود بیشتری به دست آورند، اجناس مورد احتیاج مردم را انبار می كنند (احتكار می كنند) و بعداً با قیمت بالاتری به فروش می رسانند. این عمل زیان آورترین كارها است نسبت به مردم و موجب بدنامی دولت نیز می باشد.

از احتكار و انبار كردن كالا جلوگیری كن زیرا پیغمبر خدا، كه سلام و درود خدا بر او و خانواده اش باد، آن را قدغن فرموده است.

فروش كالا با قیمت صحیح و قطعی و با وزن معین باید روشن باشد به طوری كه نه فروشنده و نه خریدار متحمل ضرر نگردند، البته خطاكار را تنبیه كن اما نه سخت.

«خدا را در نظر گیر درباره ی این طبقات اجتماع مثل فقرا و تهیدستان، بیچاره ها و ضعفایی كه قانع و بی پول هستند و چاره سازی ندارند و آنها از قسمت و سهم خود از بیت المال سؤال نمی كنند و دنبال تكدّی و گدایی هم نمی روند. این فقرا، عیال خدا و تو و ثروتمندان وكلای ایشان هستید خدا مال را به توانگران داد و آنها را به سرپرستی فقرا گماشت. برای خاطر خدا و عهد و پیمان خدا كه با باندگانش بسته است، مسؤولیت حفاظت و نگهداری آنها به عهده ی توست. حقوق حقه ی آنها را محافظت نمای و یك قسمت از خزانه ی ملّی و سهمی هم از فراورده های مزارع كه برای اسلام گرفته می شود، برای آنها به طور یكسان معین كن چه در دسترس تو باشند و یا دور از تو.

بنابراین سرگرمی و زندگی خوش و راحت تو نباید باعث دوری تو از آنها بشود. هیچ عذری در پیشگاه خدا به واسطه ی عدم رعایت حقوق آنها چه بزرگ یا كوچك پذیرفته نیست.

درباره ی امور مردمی كه فرصت ملاقات تو را ندارند و یا قادر

[صفحه 204]

نیستند به تو تقرّب جویند (به تو نزدیك شوند) و گروهی كه مردم آنها را حقیر می شمارند دقیقاً رسیدگی كن.

مردی مورد اعتماد، كه خدا ترس و حلیم و بردبار باشد متصدی آنها قرار بده كه درخواستها و حاجتهای آنها را بررسی كرده و شرایط آنها را به تو گزارش دهد.

تو بایستی با حس مسؤولیت به خدا، با فقرا رفتار كنی به طوری كه هنگام ملاقات خدا در روز رستاخیز مورد عفو قرار گیری. زیرا این طبقه از مردم بیشتر نیازمند به رفتار منصفانه و عادلانه هستند، انگار كه به خدا حساب پس می دهی.»

«نسبت به یتیمان و سالمندان كه هیچ گونه وسیله ی امرار معاش ندارند و از اینكه گدایی كنند مخالف و متنفرند، توجه كن این یك وظیفه ی بسیار سنگینی است كه بر عهده ی فرمانروایان می باشد. به طور كلی هرگونه حقی سنگین است و خدا آن را برای كسانی كه سعادت اخروی را جستجو می كنند و در برابر سختیها شكیبایی نموده و به صحت قول خدا اعتماد دارند، آسان می گرداند.

وقتی را برای برآوردن حاجت شاكیان معین كن و در یك مشاوره و مذاكره آشكار آنها را ملاقات و به خاطر خدایی كه تو را هستی داده است در آنجا متواضع و فروتن باش و سپاه و گارد محافظ خودت و همچنین پلیس را از آنجا دور نگهدار به طوری كه هر كس كه بخواهد مسأله ی خود را مطرح سازد، بدون ترس و واهمه صحبت كند زیرا من شنیدم كه پیغمبر (ص) در چند مكان فرمود ":مردمی كه نتوانند بدون ترس حق ضعیف را از قوی تأمین نمایند، به پاكی و خلوص نائل نمی شوند ".

[صفحه 205]

سپس مشكلات آنها را تحمل كن، خشونت گفتار و لكنت زبان آنها را تو نبایستی به روی خود بیاوری. خشم و خشونت را كنار بگذار تا اینكه خدا درهای رحمتش را به روی تو باز كند و پاداش مطیعان و فرمانبران را به تو عطا فرماید.

آنچه كه تو می بخشی با خوشرویی ببخش و آنچه را كه رد می كنی آن را با مهربانی و عذرخواهی رد كن. میان كارهای تو اموری است كه تو شخصاً خودت باید انجام دهی، مثل پاسخ به فرمانداران هنگامی كه نویسندگان و منشیان تو وامانده می شوند و نمی توانند آن كارها را انجام دهند.

كار هر روز را همان روز انجام ده و فردا كار و وظیفه ی خودش را با خود می آورد. برای اینكه دینت را صاف و پاك كنی، تو باید واجبات مخصوص خدا را عمل كنی، اعمال بایستی در وقت خودش در اثنای روز و شب انجام گیرد و تو بایستی كه هر آنچه سبب نزدیكی به خداست به طور كامل و بدون كم و زیاد انجام دهی.

وقتی كه تو امامت نماز جماعت با مردم می كنی، نماز تو آن چنان طولانی نشود كه موجب ناراحتی و ملال مردم گردد یا حس بی میلی به نماز در آنها برانگیخته نمایی یا خود نماز را ضایع گذاری. ممكن است اشخاص مریض یا آنها كه نیاز برای كار شخصی خود دارند میان مردم باشند.

هنگامی كه من دستور یافتم تا به سرزمین یمن بروم از پیغمبر خدا سؤال كردم": چگونه با مردم نماز بگذارم؟ "او فرمود": تو با مردم طوری نماز كن كه ضعیفترین آنها بتواند انجام دهد و نماز با ملاحظه ی احوال مؤمنین باشد".»

«سپس خود را از مردم برای یك مدت طولانی كنار مكش زیرا فرار

[صفحه 206]

صاحبان قدرت از امور مردم، نشانه ی بینایی محدود و آگاهی كم آنها از اوضاع و احوال است و در نتیجه آنها به تدریج مسائل بزرگ را كوچك می پندارند و كوچك را بزرگ، آنچه كه حق است ناحق و آنچه كه باطل است حق تصور می كنند و وقتی كه حق و باطل را با هم اشتباه نمودند قادر نخواهند بود بین حقیقت و دروغ را تمیز دهند.

با تمام این احوال، فرمانروا هم یك انسان است. او نمی تواند هر چیزی كه مردم از او پنهان می دارند آگاه شود و هیچ نشانه ی روشنی هم ضمیمه ی حقیقت نیست كه كسی بتواند اقسام مختلف حقیقت و سخن دروغ را كه مشتبه می شود، تشخیص دهد.

درخواست مردم از تو چیزی نیست كه موجب زحمت باشد، یا شكایت از مظلمه ای است یا درخواست عدالت كردن است.

دیگر اینكه بدان در اطراف و دور و بر فرماندار، خویشان و دوستان نزدیك او هستند كه اغلب از چیزهایی سؤاستفاده می كنند و مرتكب اعمال خلاف عدالت می گردند.

تو بایستی بدی را با قطع كردن موجبات عادات زشت از آنها ریشه كن كنی. تو نباید قطعه ی زمینی را به هیچ یك از اقوام و دوستانت ببخشی و متوجه باش كه هیچ كدام آنها از تو انتظار گرفتن زمین نداشته باشند تا بعداً باعث خسارت كسی شوند كه در آن كار شریك است و یا در آبیاری زمین با آنها همسایه است و آنها بخواهند سختی كار را به دوش شركاء و همسایگان گذارند كه در این صورت سود و فایده ی آن برای آنان (اقوام تو كه زمین گرفته اند) و ملامت و زشتی كار در دنیا و آخرت نصیب تو خواهد بود.»

«حق را به كسی كه صاحب حق است واگذار كن چه دور باشد چه نزدیك، جهت برپا داشتن حق اگر خویشانت رنجیده شوند بی تابی مكن و

[صفحه 207]

پاداش مشكلاتی كه تحمل می كنی از خدا انتظار داشته باش و بدان كه پاداش خدا بسیار گرانقدر است.

هرگاه رعیت از بدگمانی تو را ستمگر پندارد تو باید به آنها در جمع آشكار توضیحات لازم را بدهی و ضمن شرح و توضیح خودت، شك و سؤظن را از آنها مرتفع سازی، زیرا به این طریق تو نَفْسِ خود را ریاضت داده ای و به رعیت هم مهربانی كرده ای و در عین حال این توضیح و روشن سازی، هدف تو را در پایداری حق فراهم می كند.»

«تو نبایستی پیشنهاد صلحی كه دشمن می دهد رد كنی زیرا آن خدا را خشنود و راضی كرده و آرامش و سكون هم برای سپاه تو می آورد و همچنین نگرانیهای تو را كم و وسیله ی سلامت و امنیت برای كشور است. اما آگاه باش و حواست را جمع كن كه بعد از صلح به حالت آماده باش قرار گیری زیرا بعضی مواقع دشمن پیشنهاد صلح می كند تا از غفلت تو استفاده نماید و موقعی كه تو بیرون از محافظت خود هستی (در حال آماده باش نیستی) دوباره به تو حمله كند. بنابراین تو بایستی در این حالت به خصوص از روی احتیاط عمل كنی. اگر با دشمن كنار آمدی و سرانجام قراردادی بین شما منعقد گردید قول خود را انجام بده و به مفاد قرارداد از روی وفاداری عمل كن. هر آینه طبق قرارداد صلح، تو بعضی تعهدات را قبول كردی بایستی به دقت آنها را از عهده برآیی.

با وجود اختلاف در افكار و گوناگونی عقاید، برای مسلمانان هیچ چیز لازمتر از رعایت قول و قرار نیست، زیرا آن مردم را قویاً متحد می سازد. این قاعده حتی میان بت پرستان قبل از اسلام به رسمیت شناخته می شد به جهتی كه آنها عاقبتِ بدِ پیمان شكنی را می دانستند. بنابراین شما نسبت به دشمن خود (با پیمان شكنی) حیله به كار مبرید

[صفحه 208]

زیرا شكستن قول و قرار، عملی است بر ضد دستورات خدا و جز نادان و بدبخت هیچ كس بر علیه خدا عملی انجام نمی دهد.

پیمان و قرارداد وسایل امن و آرامش هستند كه خداوند از رحمت خود بر مردم ارزانی داشته و یك پناهگاهی كه در آن سلامت و امنیت را مشاهده كرده و در حفظ و حراست خدا قرار می گیرند. بنابراین در آن پیمان هیچگونه فریب و حقه بازی و ریا و دورنگی نباید باشد. پس پیمانی كه ابهامات و نكات تاریكی در آن باشد منعقد مكن و بعد از اینكه قرارداد را تأیید و امضاء كردی، نكته ی تاریك آن را عوض مكن اگر عهد و پیمان خدا تورا دچار مشكلاتی كرد متوجه باش آن پیمان را برخلاف حقیقت و درستی نقض ننمایی زیرا معطل شدن در سختیها كه انتظار نتیجه ی خوب داری بهتر است از فریبی كه از عاقبتش می ترسی و بدان كه تو از طرف خدا بازخواست خواهی شد و مشكل به نظر می رسد كه تو بتوانی در این دنیا یا در دنیای بعد مورد عفو و بخشش خدا قرار بگیری.»

«جداً از خونریزی بدون دلیل و ناحق دوری كن زیرا هیچ كاری بدبختی و نكبت آسمانی و نتایج وخیم تر و دور كردن نعمت و سعادت و كوتاهی عمر را بیشتر از خونریزی بی جهت نزدیك نمی سازد.»

در روز قیامت خداوند داوری و قضاوتش را اول از همه، درباره ی خونریزی به ناحق و حالات ارتكاب آن شروع می كند.

دوام اقتدارت را بر خونریزی بنا مكن به جهت اینكه این خون، كشور را سرانجام ضعیف و تا اندازه ای قلع و قمع می كند و آن را در اختیار دیگران قرار می دهد. اگر تو كسی را به ناحق كشتی عذر تو نزد من و خدای من پذیرفته نیست. هرگاه كسی به اشتباه، ناحق كشته شود و یا تو در استفاده از شلاق و شمشیر اندازه را رعایت نكنی و یا تنبیه آنقدر

[صفحه 209]

سخت باشد كه موجب مرگ گردد، تو باید به بازماندگان مقتول خونبها پرداخت كنی،مواظب باش غرور و خودبینی حاصل از اقتدارت مانع پرداخت خونبها نشود.»

«ای مالك به طور كلی از خود راضی و خودبین مباش و به آنچه كه به نظرت پسند آید تكیه مكن كه تو را مغرور سازد و دوست نداشته باش كه مردم از تو تعریف و تمجید كنند. زیرا در این صورت تو به شیطان فرصت داده ای تا اعمال نیك تو را باطل كند.»

«مبادا برای كار نیكی كه جهت رعایا انجام داده ای بر آنها منت گذاری و یا آنها كارهای تو را بیش از اندازه تحسین كنند (چاپلوسی نمایند) و قول و وعده ی خود را موقعی كه چیزی را ضمانت كرده ای زیر پا نگذار زیرا به رخ كشیدن احسان (منت گذاشتن)، نیكیها را از بین می برد و تحسین و تعریف (از صاحب قدرت) نور حقیقت را ضایع می كند و پیمان شكنی، بیزاری و نفرت خدا و مردم را فراهم می سازد.»

خدای متعال در قرآن می فرماید: «نفرت انگیزترین چیز نزد خدا آن است كه آنچه عمل نمی كنید، بگویید (سوره ی صف، آیه ی 3).»

«مواظب باش كاری را پیش از موقع خود یا خارج از وقت خود انجام ندهی و اصرار مكن كاری كه درستی و حقانیت آن را نمی دانی، انجام دهی. وقتی كه درستی آن روشن شد، كار را به كندی و آهستگی انجام مده، هر چیز را در جای خودش قرار بده و هر كاری را در موقع مناسب شروع نمای.»

[صفحه 210]

«آنچه كه همه ی مردم یكسان سهم دارند برای خودت اختصاص مده و در امور و مسایلی كه روشن و معلوم شده اند (دیگران از آنها آگاهی دارند) غفلت منمای و خود را به نادانی نزن زیرا تو پاسخگوی همه ی مردم هستی.»

«وقتی كه تو مُردی پرده ی اعمال و كردار از جلو چشم تو بالا می رود و تو از طرف خدا مكلف می شوی تا ستمهای ستم كشیده را جبران كنی.» ای مالك تو بایستی از خشم و غضب، حس شهرت و حیثیت، نیروی بازوانت و تندی زبانت جلوگیری كنی و تو خودت را بر علیه تمام اینها نمی توانی حفظ كنی، جز با عجله نكردن و به عقب انداختن كارهای سخت تا خشم تو فرونشیند و تا موقعی كه تو دوباره خود را میزان كنی (خود را از خشم و شتاب اصلاح نمایی) و خودت را نمی توانی به حال اعتدال درآوری مگر اینكه به خاطر آوری تو عازم ملاقات خدا هستی (بالاخره می میری).

تو لازم است با دقت به خاطرآوری كه چگونه امور و قضایا با آن كسان كه پیش از تو بوده اند موافقت داشتند (امور جاری به آنها چگونه برخورد می كرد)، حكومتی بوده كه به مردم عدالت كرده است یا سنت و روش نیكی را عملی كردند و یا اخبار و احادیث زیادی از پیغمبر اكرم، سلام خدا بر او و خانواده اش، دوباره نقل كرده اند یا دستورات واجب قرآن را متذكر شده اند (با این كارها امور مملكت را با خود و زمان هماهنگ ساخته اند).

تو هم بایستی از آنها پیروی كنی همان طور ما را می بینی كه عمل می كنیم و تو همچنین باید از دستوراتی كه در این نامه تو را به آنها سفارش كرده ام متابعت نمایی و من به وسیله ی این نامه حجت را بر تو تمام كرده ام (عذر تو را بستم)، به طوری كه اگر خواستی از هوی و هوس

[صفحه 211]

پیروی كنی بهانه ای برای آن نداری (نمی توانی بگویی «نمی دانستم)».

هیچ چیز تو را از بدی و شرارت حفظ نمی كند و همچنین نمی توانی موفق به نیكوكاری شوی مگر به اراده ی خدا.

آن به خاطر می آورد موقعی كه پیغمبر به من سفارش فرمود تا از نماز مواظبت كنم و زكات را پرداخت نموده و با غلامان (سیاهان) خوبی نمایم و من طبق همان پیمان این دستورات مهم را به پایان می برم.

من از خدا درخواست می كنم كه با رحمتهای بی پایانش و با جلال و بزرگی قدرتش به من و تو توفیق دهد تا آنچه كه مورد رضایت او و پسند مخلوقاتش است انجام دهیم. به این طریق كه خشنودی او جلب و مورد تمجید و ستایش زیاد مردم واقع شویم (با نام نیك زندگی كنیم) و اینكه خداوند پایان عمر من و تو را سعادت و شهادت (كشته شدن در راه خدا) قرار دهد مسلماً ما به سوی او برمی گردیم، سلام بر پیغمبر و خانواده ی پاك و مطهرش، والسّلام.

این دستخط كه در حقیقت نشانه ی طرز حكومت اسلامی است، توسط امام علی (ع) كه نابغه ای در علم بود، نوشته شده است و او بیشتر از هر كس دیگری بر طبق آن عمل كرده است. از این نوشته چنین مفهوم می گردد كه هدف او فقط به جریان انداختن قانون شریعت و بهبود وضع اجتماعی كشور، بدون بر هم زدن آرامش عمومی بوده و اینكه او هرگز فرصت به چپاولگران نمی دهد تا از بیت المال سوءاستفاده نمایند.

آن دربرگیرنده ی تمام اصول اسلامی است. برای بسط و توسعه ی عدالت و حفظ حقوق انسان بدون اینكه بین نژاد سیاه و سفید و مسلمان و غیرمسلمان از هم فرق بگذارند و آن نیز راهنمای موجه و سودمندی است به اسلام متمدن و پیشرو.

[صفحه 212]

او وظایف حكومت و رعیت، ثروتمند و فقیر را در برابر هم و طرق مفید بودن برای عموم و انجام واجبات خدا را روشن كرده است. علاوه بر این خصوصیات طرز حكومت اسلامی را به سازمانها و ادارات نشان داده است.

به منظور بسط عدالت و مبارزه با ظلم و ستم او حس آزادیخواهی مردم را در جستجوی حقوق حقه خود و ایستادگی در برابر ستمگر تحریك می كرد.

او در این رابطه می گوید: «به خدا قسم من انتقام مظلوم را از ظالم خواهم گرفت.»

او باز می گوید: «دشمن ستمگر و یار مظلوم باشید.»

او دوباره چنین می گوید: «رحمت خدا بر آن كس باد كه از حقیقت و راستی، وقتی كه آن را مشاهده می كند حمایت نماید و از باطل و نادرستی سرباز می زند وقتی كه آن جلو آید و همچنان رحمت خدا بر كسی كه از مظلوم در برابر ظالم پشتیبانی كند.»

اما حكومتهای دنیایی كوشش می كنند تا قانون را به نفع خودشان و برای آنچه كه به منافعشان لطمه می زند تغییر دهند (برای حفظ مصالح خویش قانون را تغییر می دهند) زیرا آنها ستمگر و بی رحم هستند و ایمان به خدای رحمان ندارند. در نتیجه برخلاف اصول قانون رفتار می كنند و سپس به آسانی پیروی هوی و هوس نموده تا در مدّت كوتاه عمرشان خوشی كنند.

اینجاست كه منافع شخصی و خصوصی پیش آمده و قانون تنازع برای جلب منفعت و دفع ضرر شروع به حركت می نماید و انسان گرفتار دعوا و رقابت می گردد و عاطفه و حس دوستی و برادری ناپدید می گردد

[صفحه 213]

و سرانجام انسان در تنبلی و شهوت رانی سقوط می كند، در صورتی كه ایمان به خدا و عقیده به روز رستاخیز به انسان آرامش فكر و امنیت می دهد، آن آرامش و امنیتی كه موجب می شود او مقید به خدا باشد و مسؤولیت اعمالش را قبول كند و برای رضای خدا بر علیه شرارت و بدجنسی مبارزه كرده و برای ساختن و آباد كردن دنیا بهترین كوشش خود را به عمل می آورد و نتیجتاً در آخرت امیدوار به پاداشهای نیك و شایسته است.

چنین ایمانی به خدا با هدف برادری و دوستی با دیگران و مبارزه بر علیه ستم برای خاطر بسط و توسعه ی عدالت و دفاع از نیكی و احسان به خاطر احترام به نیكوكاری و مهربانی همان ایمانی است كه بشر را به سعادت و آرامش خاطر می كشد.بنابراین به كلیمیان و مسیحیان قویاً توصیه می شود كه خود را تسلیم شریعت حضرت موسی و انجیل حضرت عیسی نموده، آنها را چون یك عقیده احترام گذارند تا همه از نگرانیها و اضطرابات آسوده گردیم.

اما اسلام با سایر ادیان الهی تفاوت كلی دارد. اسلام مردم را متوجه خدای متعال و یكتا می نماید كه بر تمام حوادث و موقعیتها نظارت دارد و به این عقیده كه او به تمام مخلوقات هستی داده است و تمام مردم بندگان او هستند، بنابراین پادشاهی و حكومت فقط سزاوار خداست و هیچ كس نمی تواند منفعتی را جلب و یا زیان و خسارتی را دفع نماید بدون اراده ی خدا.

بنابراین یك مسلمان آزاده هیچ وقت در كشمكشهای روزگار نگران و مضطرب نمی شود و در نتیجه لازم نمی داند تا به دیگران آزار و اذیت برساند.

از مطالعه ی گفتار و كلمات امام علی (ع) او اول تا آخر نهج البلاغه به

[صفحه 214]

این نتیجه می رسیم كه اسلام از اول انسان را از صفات بد و ناپسند پاك می كند و به این طریق او را از تمام شهوات و هوی و هوس آزاد می نماید. اصولاً اسلام یعنی آزادی، آزادی از بوالهوسی و شهوترانی.

چنین مردمی هرگز تن به خواری و ذلت نمی دهند و هر آینه این مردم اسیر هوی و هوس نباشند، هیچ وقت مبارزه بر علیه ظلم و جور را ترك نمی كنند. به همین جهت اسلام التفات خاصی نسبت به آزادی مردم (از شهوات) دارد تا آنها در صف مجاهدین آزادی قرار بگیرند (در راه خدا جهاد كنند) نه در مقام ریاكاران سست و زبون.

قرآن می گوید: «بگو (ای پیغمبر) اگر پدرانتان و فرزندانتان و همسرانتان و خویشانتان و اموالی كه به دست آورده اید و تجارتی كه از كسادی آن می ترسید و مسكنهایی كه به آن خوش دلید نزد شما از خدا و پیغمبر و جهاد در راه خدا محبوب تر است، منتظر باشید تا خدا فرمان خویش بیارد كه خدا گروه عصیان پیشگان را هدایت نمی كند (سوره ی توبه، آیه ی 24).»

این چه آگهی ارزنده ای است. تمام شهوات و امیال دنیایی (پدر و مادر، فرزند و غیره) روی یك كپه ترازو و دوستی خدا و پیغمبرش و مبارزه بر علیه دشمن را روی كپه ی دیگر قرار داده است. مسلماً ایمان به خدا به علت امتیاز اخلاقیش سنگین تر است.

اسلام همچنین در آزادی انسان از عقیده به خرافات و پندارهای باطل نظر خاصی دارد، زیرا دنیا قبل از ظهور اسلام غرق در موهومات و خرافات بود. مقداری از این خرافات ساخته دسته خود بشر و مقداری دیگر توسط مردان برجسته دینی به خدا نسبت داده شد و تمام اینها ناشی از یك سری جهالت و گمراهی است كه بشر از زمان خیلی قدیم دست به گریبان آنها بوده است.

[صفحه 215]

روایت می كنند: موقعی كه امام علی (ع) بر آن شد كه به صفین عزیمت نماید، یكی از یارانش جلو آمد و گفت: «طبق طالع بینی، شما هر آینه در این لحظه حركت كنید، به هدفتان نخواهید رسید.» متعاقب این پیشگویی امام علی (ع) با خشم فریاد زد: «تو عقیده داری كه می توانی آن لحظه ای كه مردی بیرون می رود و شری به او نمی رسد معین كنی یا او را مژده دهی از آن وقتی كه او سودی به دست می آورد و یا از ضرری دوری می نماید؟»

سپس او رویش را به طرف افرادش برگرداند و فرمود: «از آموزش و تعلیم طالع بینی حذر كنید. جز آن علم كه شما را در خشكی و دریا راهنمایی كند، زیرا طالع بینی به طرف فالگیری می كشاند و طالع بین همان فالگیر است كه مثل جادوگر است و جادوگر چون مشرك است و مشرك جایش در جهنم است.»

به هر حال اسلام آمد تا بشر را از اوهام و تصورات باطل برهاند. همان اوهامی كه تبدیل صورت یافت در پیكر بتها، اسلام مردم را به پرستش خدای یكتا كه فارغ از موهومات است دعوت كرد و قوه ی فهم و ادراك آنها را چون راهنمایی به سوی حقایق زندگی به كار انداخت به شرط اینكه آن موجب دشمنی بین دین و دانش نگردد (دنیا را از آخرت جدا نكند) و نتیجه ی دانش انكار خدا نباشد.

آن غیرقابل انكار است كه وقتی اسلام ظهور كرد دنیا غرق در مفاسد و ظلم و ستم بود و بشر خود را به هرزگی و عیاشی سپرده بود.

در آن زمان (در روزگار دو امپراتوری ایران و رُم) با مردم رفتار غیرانسانی می شد و فرمانروایان بر مردم فشار می آوردند تا به حقوق آنها از هر حیث تجاوز كنند. سپس اسلام آمد و اوضاع خراب را بهبود بخشید و آن وضعیت ننگین را به یك زندگی امن و راحت و پر از نشاط و

[صفحه 216]

تحرك تبدیل ساخت و مردم را برای كسب فضائل اخلاقی آماده نمود.

بنابراین دنیای اسلام برای یك مدت طولانی سرچشمه علم و پرورش گردید به طوری كه مسلمانها چون نمونه ی آشكار انسانیت شناخته شدند اما در نتیجه ی نفوذ نامشروع (خلاف قانونی) سیاست استعماری غرب و غفلت سیاستمداران مسلمان، اخلاق و معنویت به تدریج میان این ملت رو به زوال گذاشت و در نتیجه مسلمانها دچار تنبلی و اسیر شهوات و هوی و هوس گردیدند و سرانجام به بدبختی كنونی سقوط كردند.

اساس سیاست استعماری غرب در دویست سال گذشته بر ایجاد اختلاف و شقاق بین مردم كشورهای عقب نگه داشته شده، بنا شده است و بالاخره آنها را با زد و بندهای سیاسی و از طریق بالا بردن هزینه های زندگی به سوی فقر و تهیدستی سوق می دهند.در حقیقت مردمی كه فقیر و بی نوا شدند هرگز نمی توانند مصلحت خود را تشخیص دهند، در نتیجه منابع طبیعی و علمی آنها استعمارگران چپاول كرده و به غارت می برند.

این جنبش و نهضت جدیدی كه می رود میان كشورهای اسلامی قوی و نیرومند گردد و دوباره فعالیت خود را شروع كرده است، مخصوصاً در ایران، در حقیقت قیام بزرگ و با اهمیتی است كه از تجربیات گذشته ی خود الهام می گیرد و تمام نیروهای مادی و معنوی برای پیشرفت آن آماده می باشد. بنابراین واضح است كه این نهضتِ سرزنده و نشاطانگیز می تواند همان معجزه ای كه اسلام در روزهای اول نشان داد به آسانی اجرا كند و فساد و تباهی دنیای امروز را بهبود بخشد.

اسلام می تواند احتیاجات مردم را چه از نظر شخصی یا اجتماعی آنچنان تنظیم كند كه هیچ كس نتواند بر دیگری یا اجتماعی مسلط شود و

[صفحه 217]

نه نژادی می تواند بر نژاد یا ملت دیگری فشار وارد آورد، اسلام بین آن دو قرار می گیرد تا از جنگ و مجادله جلوگیری و همه را به سازش و كمك و معاونت متقابل، در راه سعادت بشر دعوت می كند.

در بعضی از كشورهای اسلامی تظاهراتی به نفع نهضت فوق الذكر به كرّات انجام می گیرد كه دلالت دارد بر اینكه مردم طرفدار حكومت اسلامی هستند، اما متأسفانه آنها ظالمانه تحت فشار زمامداران قرار می گیرند و مطمئناً كشورهای استعماری در این گونه مسائل دست دارند. در حال حاضر یك جنگ و منازعه تعصب آمیزی بر ضد اسلام و فلسفه اسلام در دنیا وجود دارد و بعضی از زمامداران كشورهای اسلامی كه به كشورشان مرتكب خیانت می گردند و در حقیقت آنها خطرناكتر از بیگانگان هستند، سیاست استعماری بیگانه را دانسته یا ندانسته حمایت می كنند.

[صفحه 218]


صفحه 183، 184، 185، 186، 187، 188، 189، 190، 191، 192، 193، 194، 195، 196، 197، 198، 199، 200، 201، 202، 203، 204، 205، 206، 207، 208، 209، 210، 211، 212، 213، 214، 215، 216، 217، 218.